سایه روشن | ||
امشب که شب آرزوهاست اومدم که آرزوهامو بنویسم . آخه ما آدمها یه جوری هستیم که خودمون هم آرزوهامونو یادمون میره ! یادم نمیاد پارسال شب آرزوها دقیقن چی خواستم از خدا بس که همیشه گِلِ خدا آویزونمو التماسشو میکنم برا هر چیز ریز و درشت ! البته همیشه اولین چیز سلامتی برای همه ی عزیزام خواستم ولی خوب انسانه دیگه بعد از مقدمات( سلامتی امام زمان و ظهور آقا و سلامتی و تندرستی و بخشش گناهان و و و و و ) دلش یه چیزای دیگه هم میخواد. من دلم میخواد … هرچه زودتر کابوس خونه دار شدنمون تموم بشه و بریم تو خونه ای که مال خودمون باشه ! بشیم صابخونه ! بعد دیگه دلم میخواد یه ماشین خوشگل بخریم که به خونه نومون هم بیاد . بعدش دیگه دلم میخواد …. هروقت که خودت صلاح میدونی ، هروقت لیاقت مادرشدن من و پدر شدن محمد رو به ما دیدی ، یه فینگیلیه سالم و صالح بهمون بدی ! دیگه می خوام که … بسّه دیگه ، پررو شدم ، فکر کنم بقیش بره برا شب آروزهای سال آینده ( میبینی خدا؟ چقدر من قانعم!) ______ پانوشت : خدایا شکرت به خاطر همه توجهاتی که همیشه به من داشتی و داری و شکرت که حس میکنم وجودت رو در لحظه لحظه زندگیم !
[ پنج شنبه 90/3/19 ] [ 10:27 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |